سوت پایان را هم زدند. نماز مغرب هم تمام شده بود و باید یادمان شهدای شلمچه را به سمت پارکینگ ترک میکردیم .

بیسیم به صدا در آمد:

بچه ها از زیر خاک یک پلاک پیدا کرده اند!

روی تپه که رسیدم همه زار میزدند. گروه تفحص هم خودش را رسانده بود.

متحیرم از عالم عشق و عاشقی با شهدا ، که چگونه و فقط با یک پلاک بدون پیکر ، بیشتر از صد نفر جوان دانشجو ، تفحص میشوند.

مجلسی بود که نیاز به روضه نداشت. فقط کافی بود زیارت عاشورا را روخوانی کنیم...

السلام علیک یا اباعبدالله...