امروز می خوام به خاطر سالگرد شهید حسین غفاری نژاد این مطلب رو بزنم . یکی از دوستای ما بود  و مداح هیئتمون بود و طالب شهادت تا قدری که به هرکی می رسید می گفت دعا کن شهید شم . واقعا مداح دلسوخته اهل بیت بود و یه شعری بود این رو خیلی دوست داشت و می خواند . خیلی از بی حجابی ناراحت بود . انقدر عشق شهادت داشت که بعد از دیپلم به زاهدان رفت و مشغول به کار در عملیات سپاه شد . تا بالاخره به آرزوی دیرینه اش رسید و در تاریخ 27 مرداد 1389در عملیات مبارزه با اشرارمسلح در سیستان و بلوچستان به فیض شهادت رسید .روحش شادو یادش گرامی باد .

ای کاش در دل ذره­ای شور و نوا بود .......... احوال ما با حالت نی هم نوا بود

ای کاش شور جنگ در ما گم نمی­شد .......... این نامردای شیوه مردم نمی­شد

ای کاش رنگ شهر بازیم نمیداد .......... در جبهه یا زهرا مرا بر باد می­داد

امشب دلم از یاد شهیدان تنگ دارم ........... حال و هوای لحظه­های جنگ دارم

فرسنگها دورم ز وادی محبّت .......... با یک دل خسته ز نیش سنگ تهمت

وصیتنامه شهید

بسم رب الحسین

خدایا تو را شکر می کنم که که بارها از من نافرمانی دیده ای اما نه تنها مرا مورد عذاب خویش قرار نداده ای، بلکه فرصتی ارزانی داشتی تا باز به سوی تو آیم، مهربان خدا تو می دانی که بارها دست بر قلم برده ام، وصیت نامه نوشته ام اما این فراق به وصال تبدیل و تغییر نیافت. خدایا محبتی فرما تا این بار به سمت تو آیم.

یا امام رئوف، یا علی بن موسی الرضا علیه السلام؛ بنده حقیر به این یقین دارم که هر چه دارم به واسطه محبت شما اهل بیت رسول الله است. پس مثل همیشه از شما مدد می گیرم و می خواهم که مرا با شهادت در راه خدا به سر منزل مقصود برسانید.

آقا جان؛ من به شوق وصال شما و نوشیدن شهد شهادت بود که به این منظقه از کشور آمدم، تا در حد توان خود از منافقین و دشمنان این حکومت اسلامی که یقیناً همان حکومت حضرت بقیة الله است انتقام مادر شما و اهل بیت را بگیرم. دعایی بفرمایید که در این مسیر اگر قدم کوچکی هم برداشته ام خداوند تعالی آن را قبول فرماید.

مولای من؛ از شما می خواهم که سفارش بنده و پدر و مادر و همسر و تمام اقوام و همچنین همرزمانم را به مادرتان بی بی دو عالم حضرت زهرا سلام الله علیها بفرمایید.، تا از این صراط مستقیم خارج نشویم.

مادرم؛ من هرچه که دارم از شیری است که شما با وضو به بنده داده اید، این باعث شده است که از همان کودکی عطش عشق امام حسین علیه السلام در من بیداد می کند، هنوز از خاطرم بیرون نرفته است که مرا در سه یا چهار سالگی با خود به هیئت و دنبال دسته های سینه زنی می بردی تا لبیک گویم به آن فرموده امام حسین علیه السلام که فرمودند؛ «آیا کسی هست که مرا یاری کند؟»

مادرجان؛ از شما و سه خواهر بزرگوارم می خواهم که مرا حلال کنید و برای این حقیر بی تابی نکنید و اگر اشکی از چشمان شما جاری گشت، فقط برای آن امام غریبم باشد نه برای نوکر آن امام.

پدر بزرگوارم؛ چه بگویم از آن محبتی که از دلت بر دلم لبریز کردی، که هر چه بگویم قصور کرده ام؛ بارها به همسرم گفتم؛ من لیاقت چنین زندگی را ندارم زیرا کاری برای رضایت حضرت حق انجام نداده ام، این محبت و عنایت حق که به بنده این چنین زندگی بخشید را پاداش مقداری از زحمات شما می دانم که برای حفظ و نگهداری این حکومت اسلامی کشیده اید به من و همسرم محبت کرده است.

پدرم؛ من هروقت که از کار خسته می شدم، به تلاش های شما نگاه می کردم و دوباره جان می گرفتم. اگر هم فکر می کردم که قدمی رو به جلو برداشته ام خودم را با شما قیاس می کردم. متوجه می شدم که کاری انجام نداده ام. پدر مهربانم از شما می خواهم که این بنده حقیر را همچون تمام صبح ها که به امام زمان (عج) می سپردید، باز هم از دعایتان فراموش نکنید و از شما می خواهم که باز هم به افشاگری بپردازید. دست از این خدمت نکشید، که امروز مقام معظم رهبری (روحی فداه) می فرماید: «أین عمّار؟!» پس عاجزانه از شما و تمامی همرزمانتان می خواهم که عمارگونه دست به بیان حقایق بزنید، آن دوستان دیروز و دشمنان امروز را رسوا بگردانید، قبل از آنکه قرآن را بر سر نیزه بزنند.

همسرم؛ از تو بیش از همه صبر را می طلبم، از تو می خواهم که از این امر الهی ناراحت و غمگین نباشی، که این آرزوی من و تو بوده که با شهادت برویم، پس راضی باش به رضایت او و از تو می خواهم که این فراق را بزرگ ندانی، که والله این شهادت در برابر مصائب وارد شده بر اهل بیت مکرم اسلام ذره ای بیش نیست. خصوصا مصائب خانم زینب سلام الله علیها، که با آن سیل مشکلات و بی احترامی ها و غم از دست دادن برادر بزرگوارش وقتی از او پرسیدند که چه بر ایشان گذشته است؟ فرمودند «ما رأیتُ إلا جمیلاً».

از تو می خواهم مرا حلال بفرمایی و برای حقیر قطره ی اشکی از چشمانت جاری نشود و فقط برای غریبی اربابمان حسین علیه السلام گریه بفرمائید.

از تمام اقوام و فامیل و دوستانم حلالیت می طلبم، از ایشان می خواهم که پیرو خط رهبری باشند، نگذارند که آسیبی به این انقلاب برسد؛ برای فرج مولایمان مهدی (عج) دعا بفرمایند.

صحبتی هم دارم با مسئولان نظام؛ و تمام کسانی که در حفظ این انقلاب وظایفی را بر گردن گرفته اند. از شما برادران بزرگوار می خواهم، که از خط ولایت پیشی نگیرید که هرکه از علی علیه السلام جلوتر رفت از خوارج شد و هرکه از آن حضرت عقب ماند گمراه گشت، یادتان باشد ما هرچه داریم از جان فشانی شهدا داریم، پس یادشان را از خاطرتان نشوئید! که آنها شاهد اعمال ما هستند.

(وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ)

گمان مبرید کسانیکه در راه خدا کشته می شوند، مرده اند، بلکه زنده اند و نزد خدا روزی می خورند.

و آخرین حرف این برادر کوچک شما این است، که در حفظ و نگهداری این نظام بکوشید که به یقین می گویم: این نظام تأیید شده وجود مقدس حضرت بقیة الله (عج) است و این کشور شیعه خانه اوست؛ مبادا اجازه بدهید که دشمنان خدشه ای به بدنه این نظام وارد کنند. کسانی که به ولایت و امام اعتقاد ندارند، بر جنازه من حاضر نشوند و در آخر اینکه سلام مرا هم به رهبر عزیزم آیت الله العظمی خامنه ای (روحی فداه) برسانید.

یا حسین علیه السلام:

«گر طبیبانه بیایی به سر بالینم به دو عالم ندهم لذت بیماری را»

سایه مقام معظم رهبری مستدام باد

بسیجی حسین غفاری

1/4/1389

تصاویر: